رهام منرهام من، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

رهام

4 دندون نیش رهامم

سلام عزیزترین مامان خوبی گل پسرم؟ الان که دارم این متنو می نویسم ساعت 8:30 صبحه ولی دلم یه ذره شده برات، کاش اینجا بودی و یه دل سیر بغلت می کردم و می بوسیدمت جدیدا خیلی مامانی شدی، وقتی میای بغلم می چسبی بهم و منم غرق در خوشی و لذت می شم، همیشه دوست داشتم بچم فقط به من بچسبه و بغل کسی نره ولی شما اصلا اینطوری نبودی تا حالا ، تا کسی بهت می گفت بیا بغلم به راحتی می پذیرفتی   خیلی خیلی باهوش شدی ، هر کاری رو که می بینی سریع دوست داری انجامش بدی،مثلا تا جارو دستی می کشم، سریع میای از دست من می گیریش و خودت دست به کار می شی، تا میبینی میزو دارم دستمال می کشم دوست داری بغلت کنم و دستمال رو بدم دستت تا کمک مامانی کنی ، قربون پسر مهرب...
3 اسفند 1393

11 ماهی و پنجمین دندون رهامم

سلام نفس مامان خوبی عشقم؟ مامانی پنجمین دندونت مبارکت باشه جمعه 17 بهمن داشتیم شما رو می بردیم شهربازی که تو ماشین متوجه شدم پمین دندونت کنار 2 تا دندون فسقلی فک پایینت داره در می یاد، مبارکت باشه کوچولوی مامان که داری با سرعت نور بزرگ می شی خیلیییی خیلییییییی شیرین شدی و خیلییییی خیلییییییی شیطون  من عاشق پسر بچه های شیطونم البته مامانی قول بده دیگه شیطنتات از این بیشتر نشه اا خیلی زود هر کاری رو یاد می گیری و تقلید می کنی، جدیدا یاد گرفتی بوس می فرستی، چشمک می زنی ، کسی حالت رو می پرس سر تکون می دی به این معنی که خوبم و ... ولی مامانی یه گله کوچیک هم بکنم که که خیلی جیغ جیغو شدی   هر چیزیرو که می خوای جیغ می...
21 بهمن 1393

پسری از جنس مهربانی

سلام عزیز دل مامان خوبی عشقم؟ دو روز پیش یکی از قشنگ ترین لحظه های زندگیم رو به لطف مهربونی تو پسر گلم تجربه کردم مامانی من اصلا دست نوشتن خوبی ندارم، نمی دونم چی باید بنویسم یا از چه کلماتی باید استفاده کنم تا احساس اون لحظه ام رو نشون بده، به همین خاطر داشتم از نوشتن منصرف می شدم  ولی بعد حیفم اومد احساس به این قشنگی از یاد بره و پاک بشه دو روز پیش داشتیم با هم یه فیلمی تماشا می کردیم که خیلی احساسی بود و باعث شد اشکم در بیاد، من دوست ندارم کسی اشکم رو ببینه به خاطر همین صورتم رو طوری گرفته بودم که شما و بابایی اشکم رو نبینید، انگار متوجه شدی که دارم گریه می کنم، اومدی و صورتت رو آوردی جلوی صورتم ، اول چشاتو برام مهربون کر...
11 بهمن 1393

تولد یک سالگی

سلام عزیزترنم امروز اولین سالروز قشنگترین و باشکوه ترین اتفاق زندگی من و باباییه امروز تولد گل پسرمه، تولد عمر دوباره منه، تولد رهام منه تولدت هزار هزار بار  مبااااااااااااارک فرشته کوچولوی من مامانی هیچ وقت لحظه تولدت رو فراموش نمی کنم ، قشنگ ترین لحظه زندگیم بود، تو اون لحظه حضور خدا رو از نزدیک لمس کردم، خدا یه فرشته کوچولوی ناز رو با دستای خودش گذاشت تو آغوشم... من و بابایی خیلی خیلی دوستت داریم عزیزکم و خدا رو به خاطر داشتنت هزار بار شکر می کنیم،  به داشتنت افتخار می کنیم و از خدا می خوایم کمکمون کنه که بتونیم این فرشته نازنین رو خوب تربیت کنیم و این تو مورد سربلند باشیم رهام عزیزم ، تولد تو عشقم مصادف...
29 دی 1393

چهارمین دندون عسلم و تاتی تاتی تا 15-20 قدم

سلام فرشته کوچولوی مامانی  خوبی نفسم؟ امروز شما پیش بابایی موندی و من اومدم سر کار، می دونم وقتی پیش بابایی هستی حسابی بهت خوش می گذره   دو تا پسر بچه شیطون می افتین به هم و حسابی شیطنت می کنین   مامانی هم که نیست خط قرمزها رو نشونتون بده   عزیزدلم 3 شب پیش متوجه شدم دندون چهارمت هم در اومده، یعنی تازه سرش زده بیرون  دندونای فک بالات خیلی چهره ات رو داره عوض می کنه، خوردنی تر شدی مامان مامانی تو تاتی تاتی کردن به سرعت پیشرفت کردی، تو این 2-3 روزه تا 20 قدم رکورد زدی  خیلی خیلی ناز راه می ری، تا می خوای جلب توجه کنی سریع دستات رو به نشانه دست ول(مستقلاً راه رفتن  ) بالا می بری و با اطر...
29 آذر 1393

تاتی تاتی پسرکم

سلام شیرین تر از عسل مامان خوبی عشقم؟ مامانی هر روز که می گذره عشقم بهت صد برابر می شه، انقدر دوستت دارم که نمی تونم با جمله وصفش کنم، خدا رو به خاطر داشتن گل پسری مثل شما شکر می کنم و امیدورام همیشه دلت شاد و لبات خندون باشه نفسم 2-3 روزی می شه که تا 5-6 قدم تاتی تاتی می کنی و خودت به تنهایی قدم بر می داری ، مامان فدای قدمای کوچولوی و نازت بشه خیلی وروجک شدی، خوب یاد گرفتی وقتی مامان قیافه ناراحت می گیره چطور از دلش در بیاری، مثلا یاد گرفتی می ری دکمه ریسیور رو هی روشن و خاموش می کنی، منم منعت کردم که این کار رو نکنی، وقتی این کارو انجام می دی من ناراحت می شم و اخم می کنم، برای اینکه از این حال درم بیاری ، دستای کوچولوت رو از...
24 آذر 1393

سومین دندون رهامم

سلام عزیز دل مامان خوبی پسر گلم؟ عشق مامان سومین دندونش هم در اومد  رهام من الان سه تا دندون داره   مبارکت باشه عمر مامان در اومدن این دندون هم کمی اذیتت کرد، کمی اسهال، بد خوابی و بی قراری به همراه داشت  ولی خدا رو شکر الان خوبی احساس می کنم دندون های بالاییت که در بیان کلی چهره ات تغییر می کنه و چهره ات از نوزادی به چهره کودکانه تبدیل می شه، الهی مامان فدای چهره کودکانه گل پسرش بشه  ...
12 آذر 1393

برای پسرم

عزیزکم این متن رو وقتی خوندم با دل و جون حسش کردم و خواستم برای تو هم بزارمش "مرد کوچک مادر فدای قد و بالایت خوب به حرفهای مادر گوش کن حرفهای شاید تلخ و سنگینیست اما باید از همین بچگی ات  برایت بگویم تادر آینده آماده باشی برای مرد شدن تو قرار است مرد خوبی شوی مرد خوب بودن کار سختی است اینکه قوی باشی اما مهربان صدایت پر جذبه باشد اما نه بلند اینکه باید گلیم خودت را از آب بکشی بیرون و مهم تر اینکه باید تکیه گاه باشی عزیز دل مادر تکیه گاه بودن سخت ترین قسمت مردانگیست اول از همه باید تکیه گاه خودت باشی و بعد عشقت عشق چیز عجیبی نیست حسی است مثل موقع هایی که صدایم می کنی: مادر ...
5 آذر 1393

بای بای کردن رهامم

سلام شیرین تر از عسل مامان خیلی خیلی عاشقتم پسر گلم نمی دونم چطور با کلمات احساسی رو که بهت دارم بیان کنم ، همین قدر می تونم بگم که همه وجودمی و خیلیییییییییی دوستت دارم عشق مامان دو روز پیش، یعنی تو 9 ماه و سه هفتگیت اولین بای بای زندگیت رو انجام دادی با خاله مریم رفته بودیم مغازه تا برای مادر بزرگ یه  ژاکت بگیریم، فروشنده یه پیرمرد مهربون بود، از مغازه که اومدیم بیرون خاله مریم گفت بای بای کن رهام، دستت رو آوردی بالا و شروع به بالا و پایین کردنش کردی راستش خیلی بای بای رو باهات تمیرین نکرده بودم و به همین خاطر کلی هیجان زده شدم  عزیز دل مامان متاسفانه کل آبان ماه رو مریض بودی ، 3هفته طول کشید سرماخوردگیت ...
27 آبان 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رهام می باشد