تولد یک سالگی
سلام عزیزترنم
امروز اولین سالروز قشنگترین و باشکوه ترین اتفاق زندگی من و باباییه
امروز تولد گل پسرمه، تولد عمر دوباره منه، تولد رهام منه
تولدت هزار هزار بار مبااااااااااااارک فرشته کوچولوی من
مامانی هیچ وقت لحظه تولدت رو فراموش نمی کنم ، قشنگ ترین لحظه زندگیم بود، تو اون لحظه حضور خدا رو از نزدیک لمس کردم، خدا یه فرشته کوچولوی ناز رو با دستای خودش گذاشت تو آغوشم...
من و بابایی خیلی خیلی دوستت داریم عزیزکم و خدا رو به خاطر داشتنت هزار بار شکر می کنیم، به داشتنت افتخار می کنیم و از خدا می خوایم کمکمون کنه که بتونیم این فرشته نازنین رو خوب تربیت کنیم و این تو مورد سربلند باشیم
رهام عزیزم ، تولد تو عشقم مصادفه با تولد دوباره من، تولد مژگان جدید، مژگانی که مادر شده، پر از احساس شده برای همه کوچولوها، مامانی ازت ممنونم، با بودن شماست که مامانی می تونه این حسارو تجربه کنه و لذت ببره
از خدا برات بهترین ها رو می خوام و امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی مامانی ، هیچ وقت یادت نره که از هر لحظه زندگیت لذت ببری، بزرگترین آرزوهام با شادی و خوشبختی تو نازنینم گره خورده، از خدا می خوام همیشه شاد و موفق باشی و همیشه از زندگیت لذت ببری
بعدا میام و عکسای جشن تولدت رو می زارم
عکسای تولد رهامم در ادامه مطالب
سلام نفسم
خوبی مامانی؟
الان که اومدم عکسای تولدت رو بزارم، واکسن یک سالگیت رو زدی عشقم
وقتی که رفته بودیم واکسن 6 ماهگیت رو بزنیم پیش خودم می گفتم اخی تا 6 ماه دیگه پسرم راحته و واکسنی نداره، مثل برق و باد گذشت این 6 ماه و رهامم هر روز داره بزرگتر و باهوش تر می شه، دیگه همه کاراش هدف داره، بازیگوشیاش و شیطنتاش با هدفه
قبل از اینکه عکسات رو بزارم می خوام یکم از کارایی که انجام می دی بگم؛
عزیز دلم الان کاملا مسلط می تونی راه بری ،الهی مامان فدای قدمای کوچولوت بشه خیلیییییی خوشگل راه می ری
دیگه وقتی غذا برات می زارم خودت بر می داری و می خوری، البته هنوز با قاشق خردن رو یاد نگرفتی و فعلا با دستت غذا میخوری
اینم بگم که دستور دادنت خیلی خوب شده تا چیزی رو می خوای دستت رو دراز می کنی سمتش و یه نگاه به مامانی می کنی که فلان چیزو می خوام منم هم دارم مقابله می کنم با این کارت و تشویقت می کنم که خودت بری و بیاریش
عاشق پرده بازی و قایم موشک بازی هستی
هر ظرف در داری بهت می دیم، درشو باز می کنی و سعی می کنی دوباره ببندیش
با نی آب میوه خوردن رو یاد گرفتی
ماشین بازی رو خیلی دوست داری
یه کار دیگه ات که من خیلیییی دوستت دارم اینه که وقتی می بینی کسی خوابه می ری پیشش و صورتت رو می زاری رو صورتش یعنی بوسش می کنی و بعد ناز می کنی اگه بیدار نشه دیگه می کوبی تو صورتش
جدیدا اصلا دوست نداری با تلفن صحبت کنم، تا می بینی دارم می یای و گوشی رو ازم می گیری و فرار می کنی الهی مامان فدات شه دوست داری تمام توجهم بهت باشه
راستی نگفته بودم که عاشق عروسکاتی (نعمت و رحمت و الوین و ببعی ) مهمونای کوچولوی تولدت هم همینا بودنایشالا سال بعد تولد بزرگتری برات می گیرم تا کوچوولهای واقعی رو دعوت کنیم
راستی یه مهمون ویزه هم داشتیم، نامزد دائی امیر، اولین بار بود که تو جمعون می یومد، ایشالا که خوشبخت باشن
راستی ما امسال 2 بار تولد برات گرفتیم که البته هر دوش خیلی خودمونی و جمع و جور بود
تولد اصلیت روز دو شنبه بود که چون همگی سر کار بودن، یه جشن سه نفره کوچولو گرفتیم
جمعه شب هم بابایزرگا و مامان بزرگا و خاله مریم و دائی امیرو ونامزدش بودن و برای مشا جشن گرفتیم
این از عکسای تولد دردونه مامان
این کیک تولد شما تو جشن 3 نفریمون بود، قربون پسر خوش خنده و خوش اخلاقم بشم من
قربون پسر خوشتیپم بشم من
خیلی خیلی دوستت دارم نفسم