چهار دست و پا رفتن رهامم
سلام شرین تر از عسل مامان
خوبی قربونت برم؟ الان مامانی سر کاره و حساااااابی دلش هوای پسرشو کرده
این روزا که بر می گردم خونه، حسابی هیجان زدم می کنی، انقدر ذوق می کنی که منو به وجد می یاری، حدود نیم ساعتی قبل از اینکه حتی لباسامو در بیارم با هم حسابی با هم بازی می کنیم ، البته بگمااااااا فکر کنم همسایه ها رو آسی کرده باشیم آخه موقع بازی حسابی سرو صدا می کنیم و جیغ و داد می کنیم خیلییییییییی می چسبه
عزیز دل مامان 2-3 روزیه که 4-5 قدم می تونی چار دست و پا بریخیلییییییی خوردنی می شی شبیه بچه گربه های ملوس می شی یعنی فقط می خوام بخورمت وقتی این شکلی راه می ری
شبا مثل پسرای خوب تو تخت خودت می خوابی، فقط تو سانسای شیر خوردنت می یای پیش مامان و بابایی
آخر هفته گذشته با بابایی رفتیم امافت، خیلی بهمون خوش گذشت، هوا فوق العاده بود، دو روز خیلی خوب رو اونجا گذروندیم و جمعه شب برگشتیم خونه،موقعی که از ماشین پیاده شدیم از بغل من پریدی تو بغل بابایی و به هیچ عنوان راضی نمی شدی ازش جدا شی، خلاصه که بابایی کلییییییییی کیف می کرد که رهام از بغل من پیش هیچ کس نمی ره
نفس مامان یه خیر دیگه هم بهت بدم که مامانی با رئیسش صحبت کرد و قرار شد از اول مهر تا ساعت 1 بیاد سره کار، راستش رئیس قبول نکرد که 3 روز تمام وقت بیام و دو روز کلا نیام
احساس می کردم اونطوری برات بهتر بود ، ولی خب فعلا همینش هم خوبه ، البته اینم بگمااا اینطوری حقوقم خیلیییی کم می شه، مزایا دیگه بهم تعلق نمی گیره، شاید دیگه بیمه هم نشم ولی همه اینا فدای یه تار موت پسرکم، مامان خیلی خوشحاله از تصمیمی که گرفته
امیدوارم روزای خوبی در انتظارمون باشه
مراقب خودت باش عزیزترین مامان
دو ساعت دیگه مامان پرواز می کنه بیاد پیشت عشقم