خاطرات دوره بارداری
سلام کوچولوی مامان عزیز دلم دیروز بطور اتفاقی دفترچه خاطرات دوران بارداریم رو که تو ایمیلم ذخیره ش کرده بودم دیدم، کلی کیف کردم از خوندنش، حسابی منو برد به اون روزا ، چقدر چشم به راهت بودم، چقدر منتظر دیدن صورت ماهت و چشمای قشنگت وبدم، چقدر دل نگرانت بودم، چقدر برای سلامتیت دعا می کردم، چقدر حال خوبی داشتم، دلم تنگ شده برای اون روزا، یه حال معنوی خاصی داشتم، احساس می کردم خیلی به خدا نزدیکم، ووواااااااایییییی که چقدر شیرین بود تکون خوردنات تو شکمم ،هر جا می رفتیم با هم بودیم، سر کار، تو خیابون، مهمونی، خرید و... وقتی از چیزی ناراحت بودم، صحبت کردن با تو بیشترین آرامش رو بهم می داد، همیشه خدا رو به خاطر داشتنت شکر می کردم و البته هم...
نویسنده :
مامان مژگان
9:21