اولین کلمات رهامم
سلام عمر مامان
عزیزکم، نفسم، شیرین تر از عسلم، دقیقا توی 5 ماه و دو هفتهگیت اولین کلماتت رو گفتی " “da da da
الهی مامان قربون بره، الهی مامان فدای حرف زدنت بشه عشقم
وقتی داشتم می خوابوندمت ، پستونک تو دهنت بود، پستونک رو در اوردی و شروع کردی به " د د د" گفتن و با گفتن من تو هم تکرار می کردی، خیلییییییی شیرین بود حرف زدنت، کلی با بابایی قربون صدقت رفتیم و کیف کردیم
مامانی این روزا دندون در آوردن داره اذیتت می کنه، هر چیزی که دستت می یاد رو می کنی تو دهنت و گازش می گیری، شبا تو خواب راحت نیستی و همش نق می زنی و یه جورایی ناله می کنی، دلم آتیش می گیره ناله کردنت رو می بینم
بیدار می شم و یکم پشتت رو ماساژ می دم، بهت شیر می دم، تو بغلم می گیرمت ، برات لالایی می خونم و می بوسمت ، آروم می شی ولی دوباره بعد از یه ساعت دیگه ناله هات دوباره شروع می شه
این موضوع حسابی فکر و روحمو بهم ریخته ، وقتی سرکارم خیلی دل نگرانتم، هر موقع زنگ می زنم مامان بزرگ می گه خیلی آرومی و داری بازی می کنی یا خوابیدی، ولی باز دلم آروم نمی گیره
عزیز دلم، مامان فدات شده، امیدوارم این روزای سخت دندون درآوردنت زودتر بگذره و مرواریدای قشنگت بیرون بیان و هر چه زودتر این درد و بی قرارایا تموم شن