20 ماهگی رهامم
سلام عزیز دل مامان
خوبی گل پسرم؟
عشق مامان ببخشید که نمیتونم بیام و خاطراتت رو برات بنویسم
تو محل کارم خیلیییییییی پر مشغله شدم تو خونه هم که شما اصلا اجازه هیچ کاری غیر از بازی به من نمی دی
عزیز دلم یکم از حال و هوای کلی این روزا بگم
تقریبا دندونات داره کامل می شه
4 تا از دندونای آسیابت تو 18 ماهگی یهویی با هم بیرون زدن و الان هم که تو 20 ماهگی هستی دندونای نیشت دارن در میان، مبارکت باشه عشق مامان
چند وقتی هست که خیلی به مامانی وابسته شدی ،من اینو خیلییییییی دوست دارم ولی از طرفی همین موضوع باعث اذیتت می شه،وقتایی که سر کارم دائما دلم پیشته، مامان جونی می گه وقتایی که بیدار می شی اول دنبال من می گردی و تمام اتاقا ،دستشویی و حمام رو چک می کنی تا بلکه منو پیدا کنی
وقتی از سر کار بر می گردم حسابی با هم بازی می کنیم ،فقط تو لحظه های بازی با شماست که از این دنیای پر مشغله کنده می شم و خودم هم می شم یه مژگان 2 ساله و حسابی از بازی لذت می برم
مامانی تو تابستون اکثر آخر هفته ها می ریم امافت، امافت رفتن ها جدیدا واقعا برام لذت بخش شده،انقدر اونجا شادی و بهت خوش می گذره که شادیت به من هم منتقل می شه،از دیدن حیوون های مختلف،گاو،گوسفند،جوجه،مرغ،گربه ،اسب،الاغ و.. .... حسابی هیجان زده می شی،اصلا حاضر نیستی بیای تو خونه و ما مجبوریم کل روز بیرون باشیم و شما رو بچرخونیم
مامانی متاسفانه باید برم،امیدوارم هر چه زودتر فرصت کنم و بازم به وبت سر بزنم
عزیز دل مامان ،مامان و بابا خیلیییی دوستت دارن ،ممنون که هستی ،ممنون که زندگیمون رو زیبا تر و با نشاط تر کردی ،از خدا می خوام همیشه و همیشه چشمای قشنگت رو پر از شور و امید و لبات رو خندون ببینم