این روزای رهامم
سلام عزیزترین مامان
سلام عشق و امید مامان
سلام دنیای کوچولوی مامان
خیلی وقته که دلم می خواست بیام و از حال و روزای این روزات بنویسم
عزیز دلم الان 9ماه و 15 روزت شده و خیلی خیلی شیرین و خوردنی شدی
از کارایی که می تونی انجام بدی برات بگم
اول از همه رقصیدن با کوچکترین صدای ریتمیکی شروع به رقصیدن می کنی در پوزیشن های متفاوت، نشسته، چهار دست و پا و ایستاده خیلیییییییییییییی خوردنی می شی وقتی می رقصی، حتی وقتی داری گریه می کنی ، برات ترانه مورد علاقه ات (پسر پسره، قند عسله ......) رو می خونم حرکات موزونت رو شروع می کنی
نفس مامانی بوس کردن رو یاد گرفته وقتی می گم عروسکات رو بوس کن لباتو می چسبونی به صورتشون البته هنوز بوسات صدا ندارن
ادای کتاب خوندن مامانی رو در می یاری، کتاب شعراتو می گیری دستت و شروع می کنی به صدا در آوردن"دد بابا دد...."
سی دی بیبی انیشتینت رو خیلیییییی دوست داری، وقتی برات می زارمش با یه نگاه پر از تشکر و لبخند بهم نگاه می کنی و ذوق می کنی، اخ که مامان فدای ذوق کردنات بشه عشقم
عاشق حموم کردن و آب بازی هستی، اگه ببینی کسی حموم رفته، گریه می کنی و دوست داری که خودت هم بری و آب بازی کنی، وقتی می زاریمت تو وانت شروع به آب بازی می کنی و نیم ساعت تمام با شدت دستای کوچولو و نازنینت رو به آب می زنی گاهی اوقات نگران می شم که نگنه دستات درد بگیره از این همه تحرک
رهام عزیزم خیلی خیلی شیطون شدی این روزا ، خیلی با احتیاط کاراتو انجام می دی ولی هنوز خطر یه سری چیزارو درک نمی کنی و باید خیلی خیلی مراقبت باشیم
نفس مامان 20 روزی می شه که سرما خوردی و متاسفانه هنوز خوب نشدی، کلی دارو خوردی و الانم داری آنتی بیتیک می خوری، بهتر شدی ولی هنوز سینه ات عفونیه ایشالا که زود زود خوب می شی نفسم
عزیزکم مامانی و بابایی خیلی خیلی دوستت دارن و تمام زندگیشون شده رهام خدا رو به خاطر داشتنت هزار بار شکر می کنیم و از خدا می خوایم که کمکمون کنه که پدر و مادر خوبی برات باشیم
اینم چند تا عکس از این روزا
اینم یه سلفی از پسرم
ایم از پسرم در لباس علی اصغر که مامان بزرگ مهربون براش خریده