سفر به گرگان
سلام عزیز دل مامان
خوبی عشقم؟
مامانی ببخش این روزا خیلی سرم شلوغه و فرصت نمی کنم بیام برات بنویسم
عزیز دل مامان هفته دوم مهر 93 که شما 8 ماه و نیمت بود با خاله مریم ودایی امیر فتیم شمال، از شانس و بر خلاف گزارش هواشناسی هوا بارونی و سرد بود، به همین خاطر شما نتوستی بیای کنار ساحل و از دریا لذت ببری، ویلایی که اجاره کرده بودیمکنار دریا بود و از تراس ویلا دریا رو تماشا می کردیم، درسته هوا بارونی بود ولی قشنگی خودش رو داشت هوای پاییزی بسیار لطیفی بود
قرار بود خاله مریم و دایی امیر جمعه شب برگردن تهران و ما بریم گرگان، که با اصرار ما منصرف شدن و صبح شنبه همگی با هم رفتیم سمت گرگان، هوا آفتابی و گرم شده بود و کلی با هم گشت زدیم، بابایی شما رو با آغوشی بغل کرده بود هر جایی می رفت، مثلا رفتیم آبشار زیارت تو ناهار خوران گرگان، بندر گز ، بندر ترکمن، جزیره آشوراده و ....
تو قایق که بودیم بابایی جورابات رو در آورد و پاهای کوچولوی نانازیت رو گذاشت تو آب، ولی شما دوست داشتی فقط دستات تو آب باشن
سفر در کنار گل پسری مثل رهام عزیزم خیلییییی شیرین بود، پسرم بسیار خوش سفر و خوش اخلاق بود و خدا رو شکر تو سفر مریض نشد
راستی مامانی این روزا یاد گرفتی برقصی
تا یه آهنگ می شنوی شروع می کنی به حرکتای موزون، اول تو حالت نشسته و بعد که خیلی آهنگ اوج بگیره فرم چهاردست و پا به خودت می گیری و هی عقب جلو می کنی خودت رو
به راحتی دیوار و هر چیز دیگه ای رو می گیری و پا می شی ، این کار رو خیلی دوست داری
مامانی چند وقتیه که حسابی به پستونک وابسته شدی، تصمیم دارم آروم آروم پستونک خوردنت رو قطع کنم، عادت کردی فقط با پستونک می خوابی، می خوام ماساژ رو جایگزین پستونک کنم تا از سرت بیوفته
رهام عزیزم مامانی و بابایی خیلی خیلی دوستت دارن و به داشتن پسری مثل شما افتخار می کنن
اینم چند تا عکس از روزای سفرمون
آقا رهام مودب و مرتب تو رستوران
رهام و دائی امیر عزیز و مهربون
چند تا عکس از بند گز
رهام عزیزم در کنار آبشار زیارت گرگان
جنگل شیرگاه
اینم از عکس اولین قایق سوار رهام عزیزم