اولین روز کاری مامانی
سلام عزیز دل مامان، سلام شیرین تر از عسل مامان، عشق مامان نفسم دیروز که تو نازنین 4 ماه و 7 روزت بود برای اولین بار بعد از به دنیا اومدنت سر کار رفتم روز خیلی سختی بود مامان، تمام مدت دلتنگت بودم ، دائما به این فکر می کردم که الان داری چیکار می کنی، اصلا نمی تونستم تمرکز کنم ، مدام ساعت رو نگاه می کردم که کی ساعت 2 می شه پر بکشم بیام پیشت نازنینم، دائما عکساتو نگاه می کردمو به همکارام نشونشون می دادم و از شیرین کاری ات حرف می زدم دائما به این فکر می کردم که اگه نفسم گشنه اش بشه و می میه مامانیش رو بخواد چی ، اگه دلش برای بغل مامانیش تنگ بشه چی؟ اگه بخواد تو بغل مامانیش بخوابه چی؟ هر موقع زنگ می زدم مامان بزرگ مهربون می گ...
نویسنده :
مامان مژگان
14:03